koeen



یچوا مینا سان

در این پست می خواهم شما را با داستانم معرفی کنم

نام داستان:افسانه گل رز

تعداد قسمت ها:24

تعداد فصل ها:6

نام شخصیت ها:

-ایرس

2-اوتا

3-استیفانی

4-کاین

5-واندا

6-سلنا

7-سرگتی

8-عما

9-لینا

و اگر خواستید در داستان شرکت کنید فقط بهم بگین

ژاعر:عاشقانه-اکشن-طنز

نویسنده:ایرس ادلایت

سازنده پستر:میس واندا


سلام به همگی

امروز یک مسابقه جالب براتون اوردم

در این مسابقه من یک داستان نیمه تمام مینویسم

و شما باید ان را با سلیقه خود ادامه بدهید

1-ثانیه ها روزها وقت ها هفته ها و ماه ها به امید دیدن هم زنده هستیم

پنجره اتاق های ما کناره هم هستند.و کلاس های ما کنار هم

اسم من.

2-روزه اول مدرسه بود و من در حال رفتن به مدرسه بودم

وقتی رد می شودم به همه میخوردم.من از همه

بچه های مدرسه تنفر دارم به جز یکیشون.

خوب تمام شود

شما تا اخر بهمن فرست دارید

تا داستان هاتون رو بهم بدید

و برای انهایی که وبلاگ ندارن هم فکر کردم

1-میتونید در سامانه گفتگو برام بدین

2-عضو وبلاگم شین

برای عضو شودن کلیک کن

جانه


از آن طرف به این طرف

صدای دلنشینت شنیده میشه

زیباترین شعر ها کنار تو سروده میشه

نمیتونم بی تو

نمیخوانم بی تو

فقط تو

بیا تو

به صوی ادامه مطلب

جتگ بین سرزمین افیدیا و براین زیاد بود.

کسی نمیتوانست بین این دو سرزمین صلح برقرار کند.

ریمون بعد از ان جنگ طولانی مدت به طرف افیدیا امد.

تا ملکه سرگتی و امپراتور اندیمیون را نابود کند.

محافظ کهکشان ها استیفانی و محافظ اقیانوس ها اوتا

در نزدیکی های دربازه اماده برای جنگ با سلطنت ریمون امده بودند.

-به نظر تو این کاری که ما میکنیم درسته؟

-استیفانی بدون اگر این به قیمت نجات دادن سرزمینم باشه من اماده ام

ولی بهتره که تو بری نمیخواهم سدمه ای ببینی.

-نه من بدون تو پام به بهشت هم نمیزارم اوتا

-استیفانیباشه پس بزن بریم

بعد هردو اماده نبرد شودند.

ریمون از راه رسید موجودات شیطانی دورتا دور دربازه را گرفته بودند

اوتا اول شروع به دویدن به سمت ریمون بود

تا اوتا پشت سرش رو نگاه کرد نورهای سفید و طلایی دورتادور او

گرفته بودند.

اوتا وقتی چشمانش را باز کرد دید که در قصر سلطنتی افیدیا

است.

اوتا در همین حال بود که ملکه بزرگ سرگتی ادلایت وارد شود.

-اوتا به قصر باشکوه ادلایت خوش امدی

-بانوی من چرا من اینجام؟استیفانی کجاست؟!

-نگران نباش دختر من نیاز به امتحان سر سختی است

تا قدرت واقعی خود را کشف کند

-ولی.

-اوتا توهم نیاز به همچین امتحانی داری من تورو به دنیای انسان ها میفرستم

تا در اخر بتوانی قدرت هارمونی خود را کشف کنی.

-با.بانوی من

و ملکه شروع کرد.

دوباره همان درخشش دور و بر اوتا پیدا شود و اوتا چشمانش را بست

در همین حال استیفانی در کنار دربازه با دشمانان تنهایی

داشت مبارزه میکرد و اطرفش را میگشت

تا اوتا را پیدا کند.

یک دفعه دست نگه داشت.

6سال پیش

-استیفانی میخواستم یک سوعال ازت بپرسم

-بپرس؟

-نظرت درباره من چیه؟

-خوب به عنوان یک دوست تو.

-چجور دوستی؟

-اوتا؟

-استیانی من من بهت علاقه دارم با تمام وجودم دوست دارم!

این داستان ادامه دارد


-امکان نداره!

-چی شوده؟

اوتا یک دفعه به خود امد .ولی هنوز دلش پر از حیجان بود

انها در همین حال بودند که یک توپ مهکم خورد به سر واندا

-کی بود؟

-یکی بهتر از شما بازنده ها!

-توپ رو مهکم زدی تو سرش زود ازش.

-نمیکنم!

بعد امد به طرف واندا و یک چیزی در گوشش گفت

مثله شیطان خندید.

و از انجا با سرعت رفت

-واندا حالت خوبه؟

-نه اصلا خوب نیست

و زود و با گریه از انجا رفت

ماجرایه این دو دختر خیلی سخت بود

واندا از باترکاب بهترین مقام مدرسه یعنی رعیس ماعون ها را گرفت

با این حال او و هم دوستانش از واندا خیلی بدشون می امد

و همیشه تا او را میدیدند به صوی او میرفتند

و یا با حرف هاشون او را عذیت میکردند

یا میزدنش

اما عجیب بود.

چون واندا دختری قوی و دربرابر این جور چیزی می ایستاد

انگار الیهش چیزی داشتند.

خوب برگردیم به اصل داستان

واندا همینطوری داشت بدون فکر میرفت

اوتا سعی می کرد تا بهش برسد

اما واندا با سرعت از انجا رفت.

-این انسان ها خیلی عجیب غریبن هف

واندا به کلاس مسیقی رسید.

و رویه یکی از سندلی ها نشست.

-اخه چرا چرا باید این همه سختی بکشم اه

-سختی بکشی؟

-اونه چان؟

-نکنه باز باترکاب امد عذیتت کرد

-درسته

-این خیلی عجیبه تو چت شوده وقتی یکی اینطوری باهات رفتار میکرد تو

بهتر از این حال بودی باهاش جوری حرف میزدی که نتونه جوابت بده.

ولی الان این از بقیه فرق داره

-ایرس لطفا ولم کن

واندا از جاش بلند شود و با گریه از کلاس بیرون رفت.

یک دفعه سر خورد و افتاد زمین.

یک گوشه نشست و به گریه ادامه داد

که یک پسر مو طلایی و جزاب امد جلوش

-اتفاقی افتاده؟

-ان نه اصلا

-الکی نگو پس این اشک ها چیه

بعد دست واندا رو گرفت و گفت همراش بیات

-کجا؟

-اتاق پرستاری پات اسیب دیده

-اهم باشه

وقتی رسیدند اون همه کارهای واندا را انجام داد

-من اوکایدو سال دوم دبیرستانم در کلاس(D)و شما؟

-واندا سال دوم دبیرستان از کلاس(A)

-خوش بختم^^

واندا میخواست از جاش بلندشه که اب ریخت رو زمین و اوکایدو سر خورد

و رویه واندا افتاد.

ادامه دارد


ایرس(خودم)

استیفانی ادلایت

واندا ادلایت

اوتا

کاین

سلنا

لینا ادلایت

کویین زیرا

ریون(شخصیتیه که خودم ساختمش)

کویین سرگرتی

کویین تیارا

فرناز

عما(شخصیتی که خودم ساختم)

ماریا(ساخت خودم)

باترکاب(ساخت خودم)

اوکایدو(ساخت خودم)


خیلی عجیب بود اولین اعتراف اوتا به استیفانی

مدت طولانی به همدیگر نگاه کرده بودند.

اما متوجه اون مدت طولانی نشودند

ولی استیفانی با لبخند کنار اوتا رفت

زیادی به هم نزدیک شوده بودند صورتی استیفانی به اوتا نزدیک بود

و این باعث یک بوس لب به لب شود

ولی این مال چندین سال پیش بود

اوتا وقتی چشماش رو باز کرد دید که در دنیای انسان ها است

از جاش بلند شود و دور و بر خودش را دید

بی حال شوده بود بخاطر کاری که ملکه باهاش کرده بود

اوتا در همین حال بود که یک دختر خورد بهش

-اخ چرا تویه این وسطا مراقب نیستی تو؟

-ببخشید عجله دارم

و زود از انجا رفت

زنگ کلاس خورد.

اوتاهم تعج کرد و فهمید که او الان در یک مدرسه است.

وارد یکی از کلاس ها شود و نوشته های رویه تابلو را دید

و از یکی بچه ها پرسید این کلاس سال چندمی ها هست؟

-دوم دبیرستان کلاس(A)

و اوتا یک جا نشست

دور و برش رو نگاه کرد و باز ان دختره رو دید

این دفعه رفت جلوش

-میشه خودتو معرفی کنی؟

-او تو همون پسری نیستی که امروز امدم خوردم بهت؟

-اره حالا میشه خودتون رو معرفی کنید؟

-واندا هستم 17 سالمه و از دیدن شما خوشحالم

-واندا!؟

درسته واندا این دختر در سرزمین های سیرس وجود داشت

او اولین محافظ خورشید ابی رنگ بود

ولی بخاطر این که ریمون مادر او زیرا را نابود کرد او قدرتی دیگر نداشت

و خودش را در قصر سیرس زندانی کرد

ادامه دارد


این قسمت:مثله باد جریان پیدا کن

-از واندا بدم میات ولی نمیدونم چرا

همه چیزش فوق العاده هست چرا باید اینقدر باهاش دشمنی کنم؟

باترکاب از جاش بلند شود و با پشیمون با سرعت از کلاس بیرون رفت

داشت تو راه رو میدوید که از اتاق پرستاری عبور کرد .

واندا رو با اوکایدو دید.

حالش بدتر شود و این دفعه سرعتش رو بیشتر کرد .

اینقدر سریع بود که دیگر نمیتوانست به استد.

-اشتباه تمام فکرای خوبی که دربارش میکنم اشتباهه ازت بدم میات واندا بدم میات

کاری میکنم که با این کارت پشیمون بشی

-فکر کنم الان زنگ خورده باشه و باید تو کلاست باشی باترکاب

-سلنا بهم اینطوری نگاه نکن تو

-درست مثله همیشه ای حسادت رو باید کنار بزاری باترکاب

-ها ماندم که چرا تو ازش دفاع میکنی تو که صد درصد ازش بهتری درست نمیگم؟

-برو سر کلاست

ولی به جایه این که باترکاب بره سلنا زود از انجا رفت.

سلنا خواهر دوم واندا است او و واندا ازان یک مادرن

و سلنا همیشه پشت و پناهش هست و میمونه


اتاق پرستاری

-ام

-ام اشتباهی روتون افتادم ببخشید

-مشکلی نیست ولی .

-ببخشید واندا بیا بریم اتاق بچه های شورا انجا کارت داریم

-چشم^^

سلنا داشت به اتاق شورا میرفت همچنین واندا هم پشت سرش

بود.

-یعنی چیکارم دارن؟

-رسیدم بیا تو

واندا رفت داخل همه بچه های ماعون و سفیر سلامت انجا بودند.

واندا سر میز نشست و همه شروع کردن به صحبت کردن.

واندا هم انگار درگیر بود اما سلنا عجازه نمیداد بقیه بفهمن که او گوش نمیده

جلسه تمام شود همه به جز واندا و سلنا داخل مندن

که یک پسر موه قرمز و انگار خجالتی به نظر می امد وارد شود

-اتفاقی افتاده هیده؟

-ام درخواستی از رعیس شورا شوده منم پیک شودم

-واقعا

-ب.بله

الداد کلاسم دیرم شود ببخشید سلنا سنپای

-او مشکلی نیست میتونی بری

-الان چی شود؟

-با این که من سالمه و هیده17اون بهم علاقه داره انگار تو چی فکر میکنی

-ایول ولی خودمونیما پسر نازیه

-من شک دارم یارو پسر باشه

-او مای گاد

-ولا

ادامه دارد


سلام

hello

امروز داستان نیمه گمشده قسمت 1 رو براتون آوردم

today i brought part 1 of the missing half story for you

با ترجمه برای خارجی ها

With translations for foreigners

خودم ترجمه کردم

I translated myself

پز نبودا

I didn't define myself

خب بریم بخونیمش

well, let's read it

آماندا و ایرس در حال قدم زدن بودند.

Amanda and Ires were walking

ایرس:آماندا حوصلم سر رفته بریم یه جایی؟

?Ires:Amanda I'm bored.Let's go somewhere

آماندا:البته!ولی کجا؟

?Amanda:sure!but where

ایرس:نمیدونم.

.Ires:I don't know

آماندا:آممم، خونه ما چطوره؟

?Amanda:ammm,How about our house

ایرس:نه. دیروز خونه شما بودیم که!

.Ires:no.Yesterday we were at your house

آماندا:آممم، چطوره؟

?Amanda:ammm,How's disco

ایرس:عالیه!

!Ires:great

آماندا لبخندی زد و با هم دیگر به رفتند.

.Amanda smiled and went to the disco together

در .

.At The Disco

آماندا و ایرس در حال رقصیدن که

.Amanda and Ires were dancing

آماندا پاش به یه چیزی گیر کرد!

!Amanda got stuck on something

قبل از اینکه آماندا بیفتاد مردی او را گرفت!

!Before Amanda fell, a man grabbed her

آن مرد لبخندی زد و گفت:<<ببخشید!شما خوبید؟>>

"?The man smiled and said, "Excuse me!are you okay

آماندا که خشکش زده بود گفت:<<اشکال نداره!>>

Amanda, who was dry, said it was okay

ایرس:<<نکنه عاشق پاشق شدی؟!>>

"?Ires:"Did you fall in love

پایان قسمت اول

End of Part I

عکس هاش هم میذارم بعداً

I'll post some photos later


سلام

دیروز یه خواب رویایی دیدم

بعد برای آریسا تعریفش کردم

خیلی خوشش اومد

گفت ادامه خوابمو تبدیل به داستان کنم

و ادامشو خودم بنویسم

منم اومدم که بنویسمش

اول قبل از انتشارش توضیحاتشو بخون

نویسنده و کارگردان(و کسی که خواب رو دیده خخخخخ):آماندا

اسم داستان: نیمه گمشده

بازیگران اصلی داستان:آماندا و ایرس و دازای و آتسوشی

ژانر:عاشقانه،کمدی،ماجراجویی

محصول:2019

تعداد قسمت ها:هر فصل 13 تا قسمت

تعداد فصل ها:5 تا فصل

پوستر داستان(ساخت بنده هستش):

خب امروز قسمت یکشو میذارم تو وب^^

بای بای


خوب سلام به همگی

امروز اموزش گزاشتن یک لینک یا ادرس اینترنتی در بلاگفارو براتون اوردم

خوب اول وارد صفه ویرایشگر که در بالا نمایش داده شوده میرویم

بعد همانجایی که علامت زدم رو در صفه ویرایش گر پنل مدیریتتون

کلیک کنید

بعد همچین صفه ای براتون باز میشه

شما باید لینک هایی که بلاگفا قبول میکنه رو توش بزارید

و در اینجا قرار بدید

اگر خواستید یک متن رو لینک بزارید

اون لینک رو به حالت کوپی در بیارید اما کوپیش نکنید

مثلا اینطوری

و بعد همانطوری که بالا براتون گفتم انجامش بدین

عکس ها هم همینطوری هستند روی عکس کلیک کنید و درخواست های بالا رو انجام بدید


با قسمت جدید داستان نیمه ی گمشده اومدمممم

ببخشید از هیجان سلام رفته بود ساحل l:

خب

این دفعه چون بدجور خستم زیرنویس انگلیسی نمیذارم

حالا شاید این مطلب رو فردا یا پنجشنبه ویرایش کردم با زیرنویس:/

خب بریم ادامه ی مطلب که ببینیم:)

قبلش بگم

اگه نظر بدی جبران میکنم^^

برو ادامه مختو نمیخورم

بعد آماندا گفت:<<من؟!عاشق؟!ایرس!!!!>>

ایرس:<<هههههههههه(صدای خنده)!!>>

همان لحظه.

آتسوشی:<<ببخشید دازای سان،جسارتا،عاشق شدید؟>>

دازای:<<حرف دهنت رو بفهم بچه!!>>

آتسوشی:<<هههههه(صدای خنده)>>

چند دقیقه بعد دازای و آتسوشی و ایرس آماندا از آنجا رفتند.

یه کم آماندا و دازای عاشق هم شده بودند با اینکه زایه بازی در نمی آوردند.

دازای به آماندا پیشنهاد کرد که برن روی یک دیوار خیلی بلند که نه چندان دور نبود،بنشینند.

آماندا هم قبول کرد و با هم روی دیوار نشستند.

ایرس به آتسوشی گفت:<<چطوره ما هم بریم یه قدمی بزنیم.من دوست دارم باهات بیشتر آشنا بشم^^>>

آتسوشی که لپ هایش از خجالت سرخ شده بود گفت:<<البته چرا که نه.اسمتون چیه؟>>

ایرس:<<من ایرس ادلایت هستم.اما شما میتونید من رو ایرس صدا کنین^^>>

آتسوشی:<<منم آتسوشی هستم.خیلی از دیدنتون خوش بختم^^>>

آتسوشی و ایرس با هم قدم و جرف میزدند.

حالا بریم ببینیم آماندا و دازای چی کار میکردند

آماندا:<<آمممم سلام!هییی (صدای خنده ی کوتاه)>>

دازای:<<سلام!من دازایم.شما؟>>

آماندا ناراحت شد و از آنجا بدون حرفی فرار کرد

ایرس هم که متوجه شده بود به آتسوشی گفت:<<خیلی معذرت میخوام شاید فردا باز همو دیدیم^^باید برم مثل اینکه خل و چل بازی آماندا شروع شد:/>>

پایان قسمت دوم

ببخشید دیر گذاشتم و بدون زیرنویس انگلیسی بود

و یه نکته

یه نفر به من گفت که چرا انقدر کوتاهن قسمت ها

به خاطر اینکه اگه زیاد طولانی هم باشه کسل کننده میشه

چون همه چی رو یهو میفهمی و هیجان از بین میره

اگه اینطور بذارم هیجان برای اینکه قسمت بعد بیاد بیشتره:)

بای بای گل ها

تا اپیزود یا پست بعد l:


چلام خوبید؟چطونه؟

دیوانه اید تو خونه؟

اشکال نداره الان خوبت میکنم

با چند تا موزیک ویدیو ی تووووپ

بپر ادامه مطلب

به ادامه مطلب خوش آمدید

موزیک ویدیو ی آهنگ تیتانیوم از سیا:

https://www.aparat.com/v/6Vfrn

موزیک ویدیو ی آهنگ سون ویل بی فائوند از سیا:

https://www.aparat.com/v/JZzsM/%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9_%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88_Soon_We%26rsquo%3Bll_Be_Found_%D8%A7%D8%B2_Sia_%D8%A2%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%BE%D8%A7%DA%A9

موزیک ویدیو ی آهنگ اِلایو از سیا:

https://www.dalfak.com/w/pavfo/%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9-%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88-Alive-%D8%A7%D8%B2-Sia

موزیک ویدیو ی آهنگ داسک تیل دائوند از از زین و سیا:

https://www.aparat.com/v/X6lTB/%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9_%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%B2%DB%8C%D9%86_%D9%88_%D8%B3%DB%8C%D8%A7_%2F_Dusk_till_daw

موزیک ویدیو ی فیکِ لاو از بی تی اس:

https://www.aparat.com/v/3JImp/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF_%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9_%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D9%81%DB%8C%DA%A9_%D9%84%D8%A7%D9%88_%D8%A8%DB%8C_%D8%AA%DB%8C_%D8%A7%D8%B3_-_BTS

موزیک ویدیو ی آهنگ سینیوریتا از شان مِندز و کامیلا کابیو:

https://www.aparat.com/v/7LH0J/%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%BE_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7_%D8%B3%D9%86%DB%8C%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7._senorita

موزیک ویدیو ی آهنگ آن استاپبل از سیا:

https://www.aparat.com/v/5eFK8/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF_%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9_%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C_%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7_%D8%B4%D9%86%DB%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_sia_%D8%A8%D8%A7_%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87

موزیک ویدیو ی آهنگ اِوری تسْینک آی وانتِد از بیلی آیلیش:

https://www.aparat.com/v/5eFK8/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF_%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9_%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C_%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7_%D8%B4%D9%86%DB%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_sia_%D8%A8%D8%A7_%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87

موزیک ویدیوی بد گای از بیلی آیلیش:

https://www.namasha.com/v/jBpy14qh/%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9_%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88bad_guy_%D8%A7%D8%B2_Billie_Eilish

موزیک ویدیوی آهنگ آل آف دِه گود گر گو تو هِل از بیلی آیلیش:

https://www.namasha.com/v/kHnjuqUR/%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9_%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88_Billie_Eilish_%D8%A8%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%A2%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%B4_%D8%A8%D9%87_%D9%86%D8%A7%D9%85_all_the_good_girls_go_to_hell

موزیک ویدیوی لاولی از بیلی آیلیش:

https://www.aparat.com/v/kI5OP/%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9_%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88_%D8%A8%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%B4%26quot%3Blovely%26quot%3B_%28%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%29

موزیک ویدیوی ون دِ پارتی ایز اُور از بیلی آیلیش:

https://www.namasha.com/v/uIOyFWjd/Billie_Elish_When_the_party_is_over_m_v

موزیک ویدیوی آی لاو یو از بیلی آیلیش:

https://www.namasha.com/v/bPV8gKym/%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9_%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88_i_love_you_%D8%A7%D8%B2billie_eilish

موزیک ویدیو ی آهنگ فرندز از دی جی مارشمالو و آنه ماری(خیییلیی خفنه):

https://www.aparat.com/v/OogsD/Friend_by_marshmello_and_anne_marie_MV

موزیک ویدیو ی آهنگ موو یور بادی از سیا:

https://www.dalfak.com/w/4fhsuk/%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-Move-your-Body-%D8%A7%D8%B2-Sia-%D9%88-%D8%B1%D9%82%D8%B5-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3%DB%8C%DA%A9-Maddie-Ziegler

دیگه بسه

خسته شدم

بای بای گلا


سلام

خوبید؟

امروز میخوام یه خبر بد راجب داستان نیمه گمشده بهتون بگم

این داستان تا قسمت 2 تموم میشه

شاید حالا وقت داشتم بنویسم

ولی واقعا سرم شلوغه

الان که آزادم دارم یه کار مهم دیگه میکنم

و نمیتونم بنویسم براتون

متاسفم

این داستان دیگه ادامه نخواهد داشت.

در نتیجه نظر هم که نمیدید :/

فایده گذاشتنش چیه؟

بای بای


با زبان اوتا

هیچیز نمیتونه جای لبخند شیرینش رو بگیره

همه وجودش برام ارزش داره هر روز و هر دقیقه به فکرش هستم

بخاطر اون جنگ خطرناک دستش از دست من ازاد شود

و اخرین حرفش به یاد ماندنی بود.

چند ماه قبل از جنگ

استیفانیbrvbar;اوتا راستشو بگو دیگه

اوتاbrvbar;گفتم که دسته خودم نبود

استیفانیbrvbar;چرا جرا چرا

اوتاbrvbar;عزیتم نکن دیگه

هر دقیقه با بودن کنارش احساس ارامش میکردم

دستش رو محکم گرفتم و با سرعت از انجا رفتیم

یک دفعه استیفانی دستم رو ول کرد

اوتاbrvbar;اتفاقی افتادهiquest;

استیفانیbrvbar;اوتا بودن تو یعنی اغاز یک رویایه بزرگ

ولی بودن من فقط باعث دردسرت میشه

و زود از انجا رفت

زمان حال

در همین فکر بودم که منضورش چی بود

نمیدونم چرا ولی دونبالش نرفتم تا راحت باشه

و در همین حال سلنا به اوتا خیره شوده بود

واندا یواش یواش به سمت سلنا رفت و با صدای پاه او را

ترساند.

از زبان نویسنده داستان

سلنا brvbar;واندااااااااااا

واندا با خندهbrvbar;ببخشید

سلناbrvbar;مشکلی نیست

وانداbrvbar;سلنا داری به چی نگاه میکنی

سلناbrvbar;به نظرت رفتاره اون پسر عجیب نیستiquest;

وانداbrvbar;همiquest;

سلناbrvbar;پسره خیلی عجیبیه هر وقت از اینجا عبور میکنم اون رو نشسته رویه

سندلی میبینم

و واندا به اوتا نگاه کرد.

همینطور در حال مشاهده او بود.که صدای یک دختر که اسم اوتا رو صدا میکنه

رو شنید

صدا از طرفه مجسمه وسط حیاط مدرسه بود

به سمت مجسمه رفت مجسمه سنگی یک دفعه شیشه ای شود

در ان مجسمه عکس یک دختر زیبا رو دید که در حال گریه کردن بود

دسته خودش نبود.

و اسم ان دختر یعنی استیفانی ادلایت رو به زبان

اورد.

و مجسمه به حالت سابق برگشت

وانداbrvbar;این دیگه چی بودiquest;

ادامه دارد


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

frectalinhonar وبلاگ متين| سون | وبلاگ سون | سون چت amanj12 دبیرستان هوشمند شهاب نور «دوره اول» narvantreez دانلود کتاب و خلاصه درس ها مطالب مفید کسب و کار و زندگی artamlearn ایران صنعت محمد درودیان